غازلنی...

ساخت وبلاگ

قادر؟ آه که چه قدر تشنه‌ی سیری‌ناپذیر صدا زدن اسم توام! اگر مجال‌ام بود آن‌قدر بی‌وقفه صدات می‌کردم... آن‌قدر که نفس‌ام بند بیاید.

عزیزم، می‌دانی چه روحی در من دمیدی با صدات؟ با آن شعرهات که اکسیر شیدایی من‌اند؟

قادر؟ آن‌قدر شوق‌ات در من سر به فلک می‌کشد که گاه زبان‌ام تاب گفتن‌اش ندارد.

صدای تو، کلمات‌ات مرا از این خفقان دلتنگی نجات داد. شاید باور نکنی، اما واقعا جان گرفته‌ام از شنیدن‌ات... من کم‌طاقتِ تنگ‌حوصله تنها با صدای تو رنگ حیات می‌گیرم و نشانی از زنده بودن می‌یابم...

ممنونم یکدانه‌ی من... ممنونم سودای من... قادر من...

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 13:41