کن صدیقی....

ساخت وبلاگ

باید بروم خرید. یکی از پرده‌های نو را زدم پشت در بالکن. هنوز دو تا پشت دری و پرده دیگر مانده. به زور دارم خودم را می‌کشانم این ور و آن ور. دلشوره دارم. بیخودی دارم مدام اشک می‌ریزم. دلتنگ‌ام. دلم می خواست دو کلمه حرف بزنی با من. چرا این قدر همه چیز را سخت می‌گیری؟ یک معاشرت ساده بی هیچ حرف برانگیزاننده‌ای چرا برای تو این همه سخت است؟ با من حرف بزن. حرفهای ساده بزن. بگذار از در و بی در صحبت کنیم. بگذار این دلتنگی مرا این طور نکشد. بگذار هوایم با تو تازه شود. خواهش می‌کنم بگذار کمی حرف بزنیم، عین همه موجودات زنده روی زمین. با من کمی حرف بزن.

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:40