آمدم درباره خانه بنویسم و عید و مادرم که این روزها دلم را مثل سیر و سرکه میجوشاند با بیمبالاتیاش در خوردن دارو و استفاده از اکسیژن. اما قبلش دیدم که تو انگار آمدهای. طاقت فحش نداری اما، قشنگ معلوم است! فکر نکن من فحشهام یادم میرود یا شامل مرور زمان میشود، نه، تازه شدت و درجهی رکیک بودنشان بالاتر هم میرود، گفته باشم.
چند روزی است به قول امروزیها قفلی زدهام روی یکی از آهنگهای مورد علاقهات. خودمان را میبینم توی پخش ماشین این آهنگ را گذاشتهایم و من دیوانهوار با خواننده میخوانم و تو به این جنونم میخندی. این چه کاری است؟ به شیطنتهای زن باید واکنشهای دیگری هم نشان داد، مثلا... نمیگویم تا تو خودت پیداش کنی.
جنبهات را بالا ببر جناب قدر قدرت! گاهی تاب شنیدن فحش داشته باش.
گم در مه...برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 36