The most cinematic face of love-2

ساخت وبلاگ

در سکانسی از فیلم پاپیون که شاید از ماندگارترین های این فیلم باشد، قهرمان داستان در دادگاهی محاکمه می شود که گویی به نوعی محکمه ی وجدان اوست؛ جایی که برای او اشد اتهام را به اثبات می رسانند. اتهامی که بر قتل نفسی دیگر یا جنایتی در واقعیت دنیای خارج دلالت نمی کند. پاپیون می پرسد من کسی را نکشته ام و قاضی دادگاه می گوید تو جنایتی به مراتب بالاتر از کشتن دیگری مرتکب شده ای. پاپیون می گوید کدام جنایت؟ قاضی جواب می دهد: هدر دادن زندگی ات، تباه کردن اش!

می دانی، گاهی و به ویژه صبح ها که از خواب بلند می شوم، همین قاضی در سرم نهیب می زند و تاریخی بیست ساله را پیش چشم ام مجسم می کند. گاهی هم طول این زمان بیهودگی و به هدر رفتن به همه این چهل و دو سال می رسد. فرصت سوزی هایی که هیچ گاه جبران نشد، حسرت هایی که مدام اماس شد و ترکید و توده بر توده ساخت، نقشه هایی که همه بر آب بود از ابتدا به ساکن، تصاویری که هیچ گاه جامه ی حقیقت نپوشیدند و در مجازی ابدی ماندگار شدند، همه ی این ها مدام و در مسیری دوار می چرخند گرد من.

در سکانسی ملهم از پاپیون اما اتفاقی متفاوت بین من و تو هم رقم می خورد. من در جایگاه مدعی العموم می نشینم و انگشت را نشانه می کنم سمت تو و هدر رفتن همه ی سالهایی که بی تو بر من گذشته را باری از عهد ادا نشده ی تو می دانم و می گویم که مکلفی به ادای این دین! شنیدی؟ این تکلیف توست. حقی که دل ریش من با لب تو از مدت های مدید و زمانی به درازای یک ازل بسته، قادر!

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 21 آذر 1401 ساعت: 13:26