هجرانش چنین است، وصالش چون است؟

ساخت وبلاگ

توی خواب نخلی تناور دیدم که میان حیاطی فراخ در اهواز بود. آفتاب همه جا را پوشانده بود. انگار کلی آدم دعوت کرده بودیم. خانه مال ما بود. تو را می دیدم که دور و بر در تکاپوی پذیرایی از مهمان بودی و من در ولع خوردن از خرمای تازه چیده از نخل. اما مگر چیدن خرما به این راحتی هاست؟ همیشه این طور دیده ام که فرآیندی پیچیده است.

دیدم کسی از نخل آمد پایین و یک شاخه ی چیده از درخت را گذاشت روی زمین و من همه تن تمنای چشیدن خرما شدم و وه که چه شیرینی و هرمی انداخت توی جانم! یادم هست که از دری درآمدی و من گفتم به شوق که: پس خرمای ناب و تازه این طوری است!

شاید این استعاره از خود توست؛ حلاوت و حرارتی که آدم از داشتنش سیر نمی شود و مدام می خواهدش و هر چه بیشتر می خواهد و بیشتر به کف می آوردش، باز هم می خواهدش. هم رسیدن و هم شوق رسیدن به تو، هر دو را چه قدر می خواهم، زبانم از ادای حق مطلب در این باره لال می شود.

من آن نخل را با همه وجودم می خواهم، آن مستی گرم و شیرینی را.

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 137 تاريخ : جمعه 29 مهر 1401 ساعت: 1:09