همیشه در مراجعه!

ساخت وبلاگ

خب دیگر دخترجان! بلند شو و کمرت را سفت ببند برای مجادله های تازه. حقیقتا گل گفت: زنده بودن که خود مجادله است. 

جالب است که بعد از آن عشق بازی های کوتاه و نیمه کاره، افتادی دوباره توی قطار وحشت وراهی همان مسیر شدی. می خواهی فاصله بگیری. نمی شود. انگار بازی های دیوانه کننده ای که به تو بی ربط اند تمام نمی شوند و هر جا که می روی سایه شان روی سر توست. اما تو سخت پوست تر از این حرفهایی دختر جان. 

دور و برت را ببین؛ دنیایی بیماری و یکی از بقیه مهلک تر. اما تو می مانی و ادامه می دهی. برای تو این بیماری نیست که می کشدت، این روال زندگی است که مثل بیماری چنگ انداخته روی گلو و توی سینه ات و می خواهد جانت را بگیرد. اما تو مقاومت می کنی. چون می خواهی بمانی. پرروتر از این حرفهایی که پس بکشی و میدان خالی کنی.

بنشین سر داستانت. سر یادداشت های تازه ات. برای پسرت کاغذهای آ سه بخر. دوباره باید دیوانه وار نقاشی  را شروع کرد. کتابها در انتظار ما نشسته اند توی کتابخانه. باید رفت و بغلشان کرد.

به شکستگی نقش های صورتت نگاه نکن. یادت هست مادربزرگ با چه وسواسی و با آن ترکی شیرین اش می گفت دست به نخ اصلاح نبر دختر! نقش صورتت می شکند؟ حالا کجاست که ببیند دخترش با عمه ی سی سال از خودش بزرگتر مو نمی زند؟ بگذار باشد. اینها مهم نیست وقتی همیشه جاری هستی. وقتی تاب ماندنت نیست. اینها هم امتحانهای پایداری توست. گرچه همیشه زندگی ات شده امتحان و تمام!

رمانی تازه در سر دارم. رمان از مردی می گوید خوش پوش و خوش زبان. از کسی که می تواند با ساعتی حرف زدن جریان اتفاق های تکه ای هر چند کوچک از دنیا را عوض کند. مرد در سال شصت در اوج قدرت خود است. هیچ دورنمایی از زوال در ذهنش نیست. اما سقوطش از همین جاست که شروع شده. سقوطی تلخ و در نهایتِ خردکنندگی. از نوشته های محمد قائد و تاریخ نگاری های منصفانه ی مربوط به آن سالها کمک خواهم گرفت. داستان مردی که خودش به خودش می گفت: آدم خوب!

چرب زبانی ها و مرد رندبازی هاش نظرم را جلب کرده حسابی. فعلا شوق نوشتن همین برایم کفایت می کند.

یادم هست که گفته بودم به آیین آب از این روزها گذر خواهم کرد. بله! می گذرم؛ گاهی خروشان و پر صدا، گاهی نرم و خاموش، بی ذره ای اثر از گذشتن ام.

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 4:10