امروز بهتر

ساخت وبلاگ

از دوشنبه تا پنجشنبه هفته پيش رماني چهارصد صفحه اي را تمام كردم و امروز يادداشتي برايش نوشتم. اين يعني كاري كرده ام؟ بعد از اين همه رخوت و خواب آلودگي و رسيدن به نااميدي مطلق شايد اين اين كاري كارستان باشد.  راستش از خودم بيشتر آتشي به سردي نشسته و سري بر زمين گذاشته به خاطرم هست تا آذري كه آذرستان كند دنياش را. چهل سال را چطور تا به اينجا رسانده ام من خموده؟ 

يادم مي آيد دختر هفت ساله اي كه از سرما مور مورش مي شد و از اضطراب يخ يخ كردن تن اش توي خودش گلوله مي شد. حالا آذري كه چهل سالش شده هم باز توي لاك خودش جمع مي شود و از سرما خوابش مي گيرد. هنوز سرما خواب و ترس مي آورد و مچاله مي كند تن ام را. انگار نه انگار كه گرما كم نبوده در اجاق زندگي ام. يكي اش همين شوپن ام، يا آن كه بي هنگام آمد و توفان انداخت به جانم. كم است مگر اينها براي گرم شدن؟ دنبال چه بهانه اي ام پس؟

بايد با تنهايي ام خو كنم و اين فاصله ها را كه تهديدِ بودن ام اند و اتصال ام به جماعت، به فرصت تبديل كنم. بايد ديوانه وار بخوانم و بنويسم.

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:11