کلمات لیست کالکلمات...

ساخت وبلاگ

وقتی گفتم میم جانم و خواستم کلی دردودل کنم، دیدم نمی توانم به او حتی ذره ای از این اقیانوس را بگویم. باید مسکوت می ماندم. میم دنیایی حرف داشت برای من و من پیشش صم بکم بودم. نمی توانم لب باز کنم. بعضی دردها انگار خنجری اند که نشانه به خود آدم رفته اند و می خواهند فرو شوند در خودم. گفتن این دردها فرو شدن خنجر است در خودم و شکافتن و تا اعماق رفتن است و شریان ها را پاره کردن است. گفتن شان کشنده است و نگفتن شان کشنده تر.

این شش ماه اخیر بازنده ترین بوده ام. در حضیض شکست دست و پا زده ام. شده ام عین پاک باخته ها. باورت نمی شود چه قدر چیزها و کسان از دست داده ام. این ها را نمی گویم تا ترحم تو را بخرم. فقط می گویم تا کمی سبک شوم. کار از کارم گذشته قادر.

هر چه بگویم کلمه را از معنی خالی کرده ام و حرف دل را باز آن طور که باید نگفته ام...

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 20:45