برف میبارد، در هر جا که من نباشم! وقتی توی میردامادم، در ولنجک میبارد، وقتی توی جیحونام در میرداماد میبارد، وقتی پا به میدان فردوسی میگذارم، در جیحون میبارد. شدهایم جن و بسمالله. سرما دیوانهوار میپیچد توی تنام و خون فواره میزند جایی میان پاهام و عالمی فحش و فضیخت نثار قاعدگی کوفتیام میکنم و سرما ک...ون آدم را پاره میکند، حتی وقتی جوی خون از میان پا روان باشد و قد یک بقچه پنبه چپانده باشی به خودت.برف میبارد و رفقای من از زمانه شاکیاند. زنگ میزنند و غرولندشان تمامی ندارد. با الی قرار میگذاریم برویم منوچهری وسایل بزک دوزک بخریم در حالی که یخ میبارد از زمین و زمان. ماتیک و خط چشم گران است. ریمل به قیمت خون پدر است. فقط یک محلول آرایش پاککن ایرانی میخرم، اما الی راست کرده و فرو برده تا ته ماتحت پولهایش و تا نقطهی افلاس خرج میکند؛ از شامپو بگیر تا پد آرایشی، از مداد بگیر تا هایلایتر و...برف میبارد و دلالهای ارز سر خیابان منوچهری چپ چپ نگاهم میکنند و من میدوم و دور میشوم. خودم را زنی آسوده خاطر میبینم که وقت دارد و حوصله که شب عید بیاید با فراغ بال ماتیک نود بخرد و رژ گونه هلویی مارک. کفش چرم اصل پوشیده و پالتو فون کوتاه. موهاش از زیر روسری با باد توی هوا شناور میشوند و چشمهایش از ذوق عیدی که همین فرداست پر شده...برف میبارد و من توی یخچال کتلت و قرمه سبزی و میوه را به انتظار نشاندهام. باید بروم خانه و چای خانه را بخورم که اکسیر آرامش و امنیت خاطر من است. باید بخوابم و خواب خوردن برف و شیره و لبو ببینم پای پنجره مشرف به حیاط. باید خواب برف واقعی ببینم که روی سر و صورتم را پر کرده. این برف که بیرون و چند خیابان آن سوتر میبارد، فقط یک شوخی از سر لجاج گم در مه...
ادامه مطلبما را در سایت گم در مه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 2:29